در سال 20016 پژوهشی گسترده درباره مفهوم «ناعدالتی و نالایقی» و تأثیر متقابل آن بر مردم توسط روانشناسی بهنام کیت پین در دانشگاه کارولینای شمالی ایالات متحده آمریكا انجام شد كه نتایج آن در كتابی به نامِ «نردبان شکسته» گردآوری و منتشر شد. در بخشهایی از رهیافتِ نهایی این پژوهش آمده است: «در مجموعهای که بهرهمندیهای به صورت ناعادلانه تقسیم شود و بالاترین امتیازات و والاترین استقرارها در رأس هرم متمرکز شوند، نه تنها هیچکس برنده نیست بلكه غالب اعضاء و متعلقاتِ پیرامون آن مجموعه بازندهاند. استمرار این روند نیز در نهایت سقوط آن مجموعه را در پی خواهد داشت. » این میتواند ما به ازایی كاملاً مستدل و علمی در مورد وضعیت فعلی پائولو دیبالای هافبك تهاجمی/مهاجم آرژانتینی یوونتوس باشد.
دیدن بازوبند كاپیتانی بر بازوی دیبالا در دیار مقابل اِمپولی یكبار دیگر افول برخی از ارزشهای كلاسیك فوتبال در ماركت و بیزنسِ یوونتوس سالهای اخیر را برای نگارنده عیان ساخت.
دیابالا و خدمات و گلها و تأثیرگذاریهایش در سه فصل گذشته را هرگز فراموش نكردهایم. بازیكن كوچولوی خوشقیافه و خوشتكنیك پالرمو خیلی زود جایش را در دل هواداران یوونتوس باز كرد و با گلزنیها و حركاتِ فانتزیاش در میدان چشمها را به سوی خیره كرد در ادامه حضورش فركانسی پر بسامد از نوسان و فراز و فرود را در عملكرد فوتبالی و اخلاقیاش ارائه كرده است.
مدیریتِ بازیكنان جوان و با استعداد در باشگاههای بزرگ همیشه تابع شرایط مختلفی از جمله سرمربیان آنهاست.
بازیكن خوشآتیه یوونتوس فصل جدید را مأیوس كننده آغاز كرده است؛ (روندی كه بیتردید به ضعف تاكتیكی و نبود استراتژی مشخص سینیور الگری در خط حمله یوونتوس نیز مربوط است.) كمتر كسی است كه پلانهای تكراری و البته انگشتشمارِ دیبالا در فصلهای پیش را از یاد برده باشد.
ماجرایی كه در بازی با منچستر نیز به وضوح تكرار شد و البته در سرخوشی شكستِ شیاطینسرخ در تئاتر رویاها مغفول واقع ماند و تحلیلگران و كارشناسان متمایل به بیانكونریها نیز سعی كردند با نپرداختن به آن برای بانوی پیر حاشیهای جدید نتراشند.
بعید است هیچ فوتبالدوستِ با تجربهای این گزاره را نپذیرد كه؛ «هیچ بازیكنی مافوقِ مربی نیست» و نامحتمل است هیچ سكانسِ تعویضی نیز با درونمایهای اینچنین فاقد اخلاق، حس مطلوبی در تماشاگران بیافریند. ناكارآمدی الگری در كنترل آنارشیگری بازیكنان و حفظ بالانس روحی و رفتاری آنها بر همگان هویداست؛ پاشنه آشیل و نقیصهای كه ظاهراً هنوز نتوانسته ترمیمش كند؛ آنهم در تیمی بزرگ مثل یوونتوس. دلیل برای اثبات این ادعا؟ سیاست آمرانه و محافظهكارانه او در قبال بازیكنانِ خاطی و ناراضی از تصمیمش: بستن بازوبند كاپیتانی بر بازوی بازیكن یاغی بلافاصله در بازی بعد!
كاپیتانیِ بازیكنی 24 ساله كه هفتههای ابتدایی چهارمین فصل حضورش در یووه را میگذراند، آنهم در روزهایی كه با فرم ایدهآلش به شدت فاصله دارد و در هفتهای كه رفتاری نابخردانه و دور از توقع و انتظاری از خود در دیداری اروپایی نشان داد اتفاقی قابل تأمل است.
انفعال و باجدادن الگری در كنار حمایتهای رسانهای از بازیكنی كه انگار قرار است به زود نقش یك دلپیهروی دیگر را در باشگاه ایفا كند شاید برای شماری از طرفداران، بیتفاوتی و از سوی برخی دیگر خوشایند تلقی شود اما برای عدهای نیز بیتردید ناراحتكننده است؛ دكوپاژی كه میتوانست برای بسیاری از بازیكنان سابق یوونتوس نهتنها هرگز چیده نشد بلكه درهای خروجی به آنها نشان داده شد.
شاید در زندگیِ حقیقی یك پدر در مقابل اشتباهات و كاستیهای مكرر فرزندش همواره آماده نرمش قهرمانانه! و مسامحه باشد اما تنبیه تقدیر محتوم فرزند ناخلف و ناسپاس است. آیا اُور دوز الگری در تخصیص فرصت و اعطای محبت به پائولویِ جوان نتیجهبخش خواهد بود یا در نهایت او نیز همانند بسیاری دیگر از فرصتسوزهایِ ماصی، بعد از دورهای سقوط با نخستینِ پیشنهاد اغوا میشود و پروژه «شماره 10 سازیِ یووه» عقیم باقی میماند؟ !